محل تبلیغات شما



خب سندل ها رو دیگه باید غلاف کرد!

دیگه رسیدیم به جایی که وقتی میخوای بخوابی تا دقایقی زیر سرده ، رو سرده، متکا هم سرده!

تا دقایقی باید لرزید و از خود گرما متصاعد کرد!!!

بدتر از موقع خواب موقع پاشدنه! کی دلش میاد جای گرم و نرمش رو بدرود بگه!؟

خدا نکنه دسشویی بیرون از خونه باشه ! وای زیروبند آدم می یخه!

فکر کن تو اوج سرما میری خونه یکی دسشوییشون تو حیاط یا حیاط خلوته! بعد شیر گرمشو میبینی خوشحال میشی. وقتی گرمو باز میکنی اولش یه تیکه یخ میفته بیرون! بعدش تا 45 دقیقه آب تگری میاد!

کارت که تموم شد تازه حس میکنی یکم آب ولرم اومد!

بعد با یک عدد باسن دون دونی از سرما برمیگردی و میپری جلو بخاریشون! و چون جنس اصل ایرانیه حس میکنی باسن مبارک رگ به رگ شد!

وای حموم رو بگو! حموم خونه ما که به بیرون پنجره داره عصر یخبندانه! از این پس سی ام تا سی ام هر ماه به حمام میرویم!!!


یک وبلاگ طنزی داشتم از سال 90 تا تقریبا 94 نوشته بودم - البته یکبارم حذف کردم یهو که اونقدر مخاطبای اونروز برام سنگ تموم گذاشتن که یکروزه برگشتم! یعنی قشنگ با پستاشون اشکمو درآورده بودن!!! ولی کلا از هرجایی رفتید دیگه برنگردید چون وقتی برگشتم جو وب به خوبی قبل نشد!

صندلی داغ داشتیم - پسورد وبمو میدادم به مهمان صندلی و هر بار یکی رو صندلی مینشست و همه طی 24 ساعت ازش سوال میپرسیدن و اون شخص باید جواب میداد! کلا جو خوب و دوستانه ای بود.

گاهی دلم براشون تنگ میشد و دورادور از بعضی هاشون خبر دارم. اکثرا متاهل شدن و زارو زندگیو یکی دوتاشونم الان دیگه باید دکتر عمومی باشن، چقدر سربه سر دوکیا میذاشتم من!

اسم وبلاگم قدیمیم *روح سرگردان * بود و امروز بعد از چند سال خاک خوردن پاکیدمش رفت!

( در راستای اینکه بعد پست 100 یک کاری کرده باشم)

اون وبلاگ تو اون زمان سخت که از نظر روحی داغووون بودم هم خیلی کمکم کرد هم بلاخره مضراتی داشت. از جمله اینکه خیلی خیلی وقتمو میذاشتم و تررر زدناش موند برای درس و دانشگاهم! یعنی شب امتحان تو فکرم این بودم پست چی بذارم!

 


یه سوال چالشی.

هر کی دوست داشت جواب بده ولی نه سرسری! عمیقا بهش فکر کن خودت رو در موقعیت قرار بده بعد جواب بده:

* اگر یکروز پدر و مادر بهت بگن تو فرزند ما نیستی(یا خودت بفهمی) و ما تو رو از بعد فلان حادثه به فرزندی گرفتیم یا پیدات کردیم یا هرچی . عکس العملت چیه؟!

به زندگی عادیت ادامه میدی یا میری دنبال گذشته ات؟

* یه سوال دیگه: اگر فرزند پدر و مادرت باشی ولی بفهمی خواهر یا برادری داری که به دلایلی در نوزادی واگذار شده به خانواده دیگری دنبالش میگردی ؟ میری دیدنش یا برات مهم نیست؟

هر کی این سوالا رو کپکی جواب بده خر عست!!!


شاید زیاد این ضرب المثل: " راست شکمتو بگیر برو جلو" رو نشنیده باشید

یا اصلا نشنیده باشید

ولی بابای من قدیما دنبال هر چی میگشتم همین ضرب المثلو میگفت

بعدترها که کتاب ضرب المثل رو گرفتم یه بار داستانشو براش گفتم دیگه

هیچ قت این ضرب المثل رو بکار نبرد !

داستانش غیربهداشتیه و در ادامه مطلب!


چند سالیه چراغ آلارم ماجراجوییم روشن نمیشه!

مثل قدیما اتفاقات خاص نمیفته برام چون آسته میرم آسته میام!

روزهای تکراری شاید خودش از نشانه های نزدیک شدن به سی سالگیه!

 

* چرا همه جا سوت و کوره! هوم؟ چرا؟!


شبکه خبر داشت درمورد مالیات بستن به منازل خالی از سکنه گزارش میگرفت

هدف از اینکار در درجه اول : راحت تر اجاره رفتن منازل و پایین اومدن اجاره هاست

بعد یک دانشجویی را بین گزارشات آورد و گفت ایشان چند سالیه در مورد مسکن داره تحقیق میکنه

دانشجو گفت: به نظر من نباید روی مسکن بلکه روی افراد مالیات بست! یعنی هر کی خونه بیشتری داره مالیات بیشتری بده!!!

یعنی من کشته اون تحقیقات  چند سالت شدم وقتی  یک نفری چندتا منزل داره که اجاره هم داده بعد ازش مالیات بیشتر بگیرن چی میشه؟! اجاره میاد پایین یا میره بالا؟!!

تو گزارش های مردمی هم یکی دونفر یه چیزای پرتی گفتن که موندم چه جوری اینا رو پخش میکنن!

* منو به یک گروه فراااماااسووون یا ان مغز به عنوان یک متفکر معرفی کنید! حیفما! میخوام فرار مغزها بشم!!!


 11 12 سالم بود ، مشهد بودم یک کتابخونه داخل خود حرم بود رفتم چندتا کتاب خریدم

یک داستان بود به گمونم یه کتاب ضرب المثل و یک کتاب اشعار مداحی!

یکی دوبار شعراشو بلند خوندم که مرغای همسایه از تخم رفتن به جاش خروساشون به تخم اومدن!

هونجا به احترام مرغ و خروسای همسایه بوسیدم گذاشتم کنار!  بگذریم.

کتاب ضرب المثله پر از مثل های بامزه بود و بعضی از داستان های کوتاهشم نوشته بود! کلی ضرب المثل غیربهداشتی توش بود که اد میخوام همونا رو گاهی گلچین کنم بذارم

اولیش: یک کلاغ چهل کلاغ!

شاید خیلی ها داستانش رو بدونن ولی اگر نمیدونی اینه:


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هنرستان فنی برادران توکلی - پایه 10 و 11 شرکت شاماک - سهامی خاص